چه دنياييه !
واقعا چه دنيايي شده ! انگاري هيچي سر جاش نيست . حسابي بهم ريختم . هوا هم باروني و ابريه ! چرا اين شركت اينجوري شده ؟ هيچي سر جاش نيست ، هيچ كس مسئوليت كاري رو يعهده نمي گيره ، آدم ها زيادن ولي كارها خوب پيش نمي ره ! از بحث با سارا و زهرا عصبي شدم . سارا هم داره عادت مي كنه بي خيال باشه و بگه كه بهش مربوط نيست . مي خواد مثل بقيه بشه . حرفاش عصبي م مي كنه فقط ، نمي دونم زهرا چي مي خواد ؟ كاش ما آدم ها ياد نگيريم مثل محيطي بشيم كه توش قرار مي گيريم . كاش يه كم به وظايفمون توجه كنيم و سعي كنيم كارمون رو درست انجام بديم حتي اگه بقيه اين كار رو نكنند . 18/9/90
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی